قصه نوشابه برای دوست گلم...
» ادامه مطلب : یکی بود یکی نبود توی شهر قصه ها یه شهر بود که اسمش شهر نوشیدنیها بود تو این شهرنوشیدنیها دو تا رستوران بود یکیش برای اب میوهای طبیعی و دوغهابود یکیشم برا نوشابه های زرد و سفید و سیاه و که با ساندیسها باهم تو رستورانشون بود رستوران آب میوها و دوغها خیلی تمییز بود بهمین خاطر بچه های خوب اونجا می رفتند و از غذاهاشون می خوردن و اما رستوران نوشابها و ساندیسا خیلی کثیف بود پر بود از الودگیها مثل مگس ها و میکربهاا وای چقدم بوی بدی میداد بچه های که اونجا می رفتند بچه های بدی بودند که هر چی مامان و باباها بهشون می گفتند ضرر داره نباید از اونا بخورند گوش نمی کردن بهمین خاطر بعد از...