قصه پارک
یکی بود یکی نبود تو یه روز قشنگ تو یه شهر قشنگ یه پارک زیبای بود علی کوچولو با باباش رفته بود پارک اول پارک یه کبوتر نشسته بود که خیلی بزرگ بودعلی کوچولو رفت جلو وگفت سلام کبوتر مهربون گفت سلام اقا کوچولو علی کوچولو گفت تو چرا اینجا نشستی کبوتر گفت من نگهبان ورودی پارک هستم مواظبم بچه ها یه وقت ندوند بخورند زمین بهشون می گم حتما زباله هاشون را تو سطل اشغال بریزند مواظب گلای تو پارکم تا بچه ها را شیطون گول نزنه اونا را بکنندعلی گفت من که دست به گلای پارک نمی زنم و بعد با کبوتر مهربون خدا حافظی کرد و رفت اون وسط وسطای دید یه خروس خیلی بزرگ ایستاده رفت و سلام کرد اقا خروسه مهربون علی را سوار پشتش کرد و بازیش داد بهش گفت که من نگهبون وسط پارکم اینجا مواظبم که خدای نکرده بچه ها از رو وسیله های بازی یه وقت نیفتندواسیب ببینند بچه ها وقتی میان پارک باید مواظب باشند همدیگه را هل ندن ومواظب همدیگه باشند علی کوچولو با خودش گفت چه کار خوبی و بعد از کمی که بازی کرد با اقا خروسه هم خدا حافظی کرد و رفت همینطور که قدم میزد با باباش به اخر پارک رسید اونجا نگهبونیش به عهده خانم طا ووسه بود که نگهبونی اخرپارک را به عهده داشت علی کوچولو رفت کنارطاووس و سلام کرد گفت :سلام خوبی طاووس مهربون گفت سلام من خوبم ممنونم شما چطوری علی کوچولو گفت خوبم بعد پرسید اسمت چیه گفت من طاووسم بعد پرسید اون چیه بالای سرت گفت شونمه هر روز صبح بعد از اینکه از خواب بیدار میشم سرم و شونه می کنم می زارمش سر جاش بعد دست و صورت مو میشورم بعدش صبحونم و می خورم تا قوی باشم و بعدم میام سراغ کارم که نگهبونی اینجاست به بچه ها هم میگم که باید مواظب باشند دست پدر مادرشون و ول نکنند موقع بازی کردنم هواسشون باشه مشگلی براشون پیش نیاد علی کوچولو با خودش گفت چه حیونای مهربونی و بعد از طاووس مهربونم هم خدا حافظی کرد و رفت با خودش می گفت چه کارای خوبی از حیونای مهربون یاد گرفتم اول اینکه از کبوتر مهربون یاد گرفتم اومدم پارک گلها را نکنم اشغال رو زمین نریزم از اقا خروسه یاد گرفتم مواظب باشم موقع بازی بچه های دیگه را هل ندم و مواظب خودم و دوستام باشم از خان طااووس هم یاد گرفتم وقتی از خواب بیدار شدم دست و صورتم و بشورم موهام و شونه کنم صبحونه خوب بخورم تا قوی باشم از همه مهمتر پارک که میام مواظب باشم دست بابا و مامان و ول نکنم و ازشون دور نشم قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید