قصـــــه های مادرانه

خلاصه زندگی امامان برای فاطمه کوچولو...

1393/4/20 19:16
نویسنده : مامان
1,084 بازدید
اشتراک گذاری

فاطمه کنار مامان نشسته بود و داشت به حرفهای  مامان که  راجب رفتار امامان میزد خوب گوش می کرد این و خود فاطمه از مامان خواسته بودو به   مامان جون  گفته بود که اسم اماما را از اول تا اخر براش بگه تا اونم یاد بگیره  مامان گفت عزیزم  همونطور که بهت گفتم امام اولمون امام علی همون امام مهربونی که به یتیما کمک می کرد به مردم فقیر و نیازمند کمک می کرد شب که میشد در خونه هاشون غذا می برد و امام دو م امام حسن که خیلی بخشنده و مهربان بود درست مثل پدر مهربون و مادر مهربونش و امام سوم  امام حسین که در راه اینکه مردم را به خوبی دعوت می کرد و از بدیها دور می کرد دشمنان شهیدش کردند درست مثل پدر و برادر عزیزش  و امام چهارم ما امام زین العابدین (ع) هستند که چون سجده هاشون طولانی بود به امام سجاد معروف بودند که بسیار صبور و مهربان بودند که حتی یکروز با پسر عموی خودشون اختلافی پیش میاد اون پسر عمو عصبانی میشه و حرفهای بدی می زنه اما امام  سجاد هیچ چیز نمی گه و می ره شب بر می گرده به خونه پسر عموش و می گه هر چی شما گفتی درسته من و ببخش و خدا هم تو را ببخشه اگه نسبت ناروای به من زدی   اون پسر عمو شرمنده میشه و از امام سجاد عذر خواهی می کنه و به اشتباه خودش پی می بره دختر قشنگم فاطمه جان ببین  چقد گذشت  و صبر خوبه امام سجاد به فقرا خیلی کمک می کردند براشون باغ  درست مکردند و تو کارها بهشون کمک می کردند . عزیزم امام پنجم امام محمد باقر هستند که به باقر العلوم معروفند چون که به فرموده خودشون تمام علمهای قبل و بعد که تو دنیا وجود داره ایشان می دونستند امام باقر از مردم می خواست خدا را زیاد یاد کنند قران بخونند و به نیازمندان کمک کنند و در حرفهاشون همیشه راستی و درستی داشته باشند و به خاطر راستی و صداقتشون و  علم  زیادشون مورد حسادت دشمناشون بودند و به شهادت رسیدند  امام ششم امام صادق که رهبر شیعیان بودند و ادمهای زیادی را به راه راست هدایت کردند و به خاطر رفتارشون   افرادی که دین دیگه های هم داشتند به امام صادق علاقه داشتند و باز هم به خاطر خوب بودنشون  و هدایت مردم به خوبی شهید شدند  امام  هفتم موسی کاظم که خیلی مظلوم بودند و خیلی از  طرف دشمنان شون اذیت شدند و سالها تو زندان بودندو ایشان هم به خاطر مبارزه با بدیها اینقد اذیت شدند تا به شهادت رسیدند امام  هشتم امام  رضا  همون امامی که تو مشهد هستند امام رضا هم خیلی مهربون بودند درست مثل امامان دیگه عزیزم به همه مهربانی می کردند آن حضرت  رفتارشون طوری  بود ندکه حتی دشمنان  هم  شیفته و مجذوب  رفتار اون حضرت میشدند . با مردم بسیار با ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ وقت   مغرور نمی شدند و خودشون را مثل مردم می دیدند الان هم مردم برا گرفتن حاجتهاشون خدمت امام رضا میرن مشهد عزیزم فاطمه خیلی ساکت داشت به حرفهای مامان گوش می کرد مامان ازش پرسید خسته شدی عزیزم فاطمه گفت نه مامان جون تمام این اماما که گفتی همشون مهربون و خوب بودند  و  می  خواستند بدی نباشه خوبی باشه پس چرا همشون و شهید کردند مامان گفت عزیزم اونای که اماما را شهید کردند  با شیطون بودند و به حرف شیطون رفتند ودر اخر هم  همشون هم عاقبت بدی پیدا کردند فاطمه گفت مامان برام بازم بگو مامان مهربون گفت چشم عزیزم امام نهم امام جواد اولین امامی هستند که وقتی بچه بودند به امامت رسیدند ایشان هم بسیار دانا و مهربان بودند تو مجالس بحث و مناظره که مامون تشکیل می داد و می خواست امام جواد و شکست بده هیچ وقت موفق نمی شد بهمین دلیل ایشونم شهید کردند  امام دهم امام هادی که پیرو پدر بزرگوارشون و امامان دیگه بودند و سعی داشتند احکام اسلام و به مردم نشون بدند و راهنماییشون کنند به خوبیها و دوری از بدی که این کار شون باعث عصبانیت  دشمنانشد و شهید شدند و امام یازدم امام حسن عسگری که پدر امام زمانمون هستند عزیزم ایشون هم سه سال زندان بودند و در این مدت حتی زندانبانها هم عاشق رفتار و منش ایشون شده بودند بسیار مهربون بودندزندانبانها را قرار داده بودند که ایشون را اذیت کنند اما اونا تحت تاثیر رفتار خوبه امام قرار گرفته بودندو از دوستداراشون بودند و حتی وزیر خلیفه در اون  زمان با اینکه مغرور بود هر وقت  حضرت را می دیدند بلند می شدند و بهشون احترام می کردند  بلاخره ایشان هم به شهادت رسیدند  بعد از ایشان امام زمان  امام مهدی به امامت رسیدند که از دید همه پنهان هستند تا زمانی که به امر خدای مهربون ظهور کنند  و دشمنان و نابود کنند عزیزم  فاطمه گفت مامان جون من قول میدم همونطوری باشم که امامامون خواستند مامان گفت مثلا چطوری  فاطمه گفت  مهربون باشم  اگه تونستم به همه کمک کنم نماز بخونم بعد به حرف شیطون گوش نکنم  به بزرگترا احترام بذارم به مان و بابا احترام بزارم دیگه همیشه تمیز و خوب خوش اخلاق و مهربون باشم تا خدا هم دوستم داشته باشه مامان از خوشحالی اشک تو چشماش جمع شده بود فاطمه را بغل کرد و بوسید و بهش گفت افرین دختر خوبم که چیزهای خوبی یاد گرفتی محبت

پسندها (3)

نظرات (4)

شال و روسری رنگین کمان
20 تیر 93 19:37
شال و روسری رنگین کمان ارسال رایگان http://ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=898884&postid=35257729
آیسان مامانی ماهان جون
21 تیر 93 8:48
تکی تکککککککککککککککککککککککککککککککککک
مامان
پاسخ
آیسان مامانی ماهان جون
21 تیر 93 8:48
مثل همیشه عالی و آموزنده
مامان
پاسخ
مامان ناهید
21 تیر 93 16:27
سلام ممنون عزیزم خسته نباشید خیلی خوب وعالی بود خیلی خیلی لطف کردید بسیار خوب بیان کردید موفق باشید دوستت دارم
مامان
پاسخ
ممنونم از محبت شما که همیشه پیشمون میاید